تاتی یکی از کهنترین زبانهای ایرانی است که از دیدگاه زبانشناسی، ارزش ویژهای دارد. بیشترین آمار جمعیتی تاتهای ایران متعلق به شهر کهن اشتهارد و دو شهرستان کهن تاکستان و بوئینزهرا در قزوین میباشد. تاکنون هیچ آمار رسمی در مورد تاتهای این مناطق ارائه نشدهاست. تاتهای این منطقه که به تاتهای جنوب شهرت یافتهاند، در شهرها و روستاهای زیر زندگی میکنند:
زبان تاتی زبان ویژه منطقه تاکستان قزوین، بوئین زهرا و آبادیهای پراکنده در آذربایجان شرقی و اردبیل، از زبانهای در معرض خطر به شمار میآید.[۶]
به طور کلی زنجیره مناطق تاتنشین از شهر تاکستان شروع شده و به سمت جنوب و جنوب شرقی ادامه مییابد و در نهایت در شهرستان بوئین زهرا به روستای تاریخی سگزآباد پایان مییابد.
- در استان مرکزی (منطقه وفس) نیز روستاهای وفس، چهرقان، گورچان و فرک به زبان تاتی صحبت مینمایند. این روستاها به فاصله ۱۰۰ تا ۱۲۰ کیلومتری شهر اراک و در شمالیترین نقطه استان مرکزی واقع شدهاند. مناطق کوهستانی و خوش آب و هوا و شغل مردم روستاها کشاورزی، باغداری و دامداری است که به دلیل مواجه شدن با کمبود آب و عدم توجه مسئولین به نیاز مردم و نیروهای انسانی جوان، به شدت روستاها خالی از سکنه میشوند و در شهرهای مانند تهران، قم، اراک، کرج و... سکونت مینمایند. همچنین در لهجه اراکی قدیم واژههای تاتی مثل چنه (چرا) برار (برادر) خوسبیدن (خوابیدن) ملوچ (گنجشک) گل (آویزان) بوویه (پدر) و ... بسیار دیده میشود.
- روستای ابیانه
مهمترین و دستنخوردهترین گویش تاتی، گویش اشتهاردی است که در استان تهران قرار دارد طبق کتاب تات نشینهای بلوک زهرا نوشته جلال آل احمد این گویش شاید خالصترین گویش زبان تاتی باشد چون منطقه اشتهارد که در سر راه کرج به بویین زهرا در ۸۰ کیلومتری کرج و ۲۵ کیلومتری بویین زهرا قرار دارد به علت خشکی و کمی آب از دستبرد کوچنشینهای ترک در امان بوده و مردم آن همچنان زبان قدیم خود را حفظ کردهاند. گویش اشتهاردی حتی بهعنوان یکی از گویشهای زبان تاتی معرفی شدهاست که دارای شخصیتی منحصربهفرد است[۷] . اگر جستاری صحیح انجام دهیم میبینیم که منطقه تات نشینها به شکل ماه بوده و از اشتهارد شروع شده و به شمال ایران ختم شده ودر آنجا مردم چون از ان سر در نمیاوردند ان را پشت کوهی دانسته[نیازمند منبع]. البته به علت اینکه مردم با این زبان آشنا نبوده و شاید آن را تمسخر نیز کرده به همین دلیل که این زبان در حال نابودی میباشد زبانی که آن را به مادهای ایران نسبت داده ولی به قدری کلمات خارجی در آن وارده شده که حالا کمکم دارد به گویش و لهجه تبدیل میشود. لازم به توضیح است که هر یک از شهرهای تات نشین گویش مخصوص خود را دارند[نیازمند منبع].
در حدود ۴ روستا به نامهای سیاهرود، گندمآباد، قوهیجان و نوکیان نیز به زبان تاتی صحبت میشود که این روستاها در طارم علیا-بعد از درام واقع شدهاند. زبان تاتی در این روستاها خیلی کم دستخوش تغییرات گردیده و میشود گفت که از زبانهای تاتی دیگر مناطق کشور غلیظ تر است.[نیازمند منبع]
در جنوب بجنورد در جلگه شوقان و در شهرستان جاجرم، شهر سنخواست و روستاهای قدیمی مثل طبر، کرف، خراشا و اندقان تاتی حرف میزنند. در این مناطق، لهجه تاتی، زبان اصلی مردم است و در برخی روستاها، تاتها همراه با سایر اقوام و به ویژه با کردها زندگی میکنند. تاتهای ساکن بجنورد شامل طوایف گیفانی، گلیانی، گرمهای، جاجرمی، رازی، سنخواستی، خراشاهی، جربتی، کرفی، طبری، فیروزهای، آساکی (پارتی)، اردغانی، بیدوازی، روئینی، مشهد طراقی و برخی طوایف خاوری است. برخی همچون ملک الشعرای بهار بر این عقیدهاند که اصطلاح تات در شمال خراسان برگرفته و تغییر یافته اصطلاح"تازیک" یا "تاجیک" است که پس از حمله اعراب به شمال خراسان ابتدا از سوی ایرانیان به اعراب و سپس از سوی اقوام ترک به فارس زبانان اطلاق شده است.
نمونه واژههای تاتی[ویرایش]
در گویشهای:
در گویش اسفروینی[ویرایش]
برخی از واژههای زبان تاتی به گویش اسفرورین (از توابع شهرستان تاکستان در استان قزوین)[نیازمند منبع]
- کجا: کوآ / kuặ/ کجا:اکو
- آنجا: بورَ /Bura/ انجا:براء
- برف: وارَ /vara/ برف :ور
- پدر: پیه /piya/ پدر: ببه
- مادر: مایَه /mặya/ مادر: ما. یا (ننه)
- برادر: برا /Bərặ/ برادر :برا
- خواهر: خاک (Khak) خواهر: خوء
- پسر: پور (Pura) پسر: کوته
- دختر: تیتی (Titi) دختر:کیله
- من: اَز (Az)
- تو: ته (Ta)
- ما: آما (Ama)
- شما: شما (Shema)
|
- او (مونث): آیَه (Aya)
- او (مذکر): آندا (Anda)
- مرا: چمن (Chemen)
- تو را: اِشت (Eshte)
- پریروز: اَپِری (Aperi)
- دیروز: اَزیر (Azira)
- امروز: آرو (Aru)
- فردا: سابا (Saba)
- پسفردا: پسرا (Pesara)
- خانه: کی یه (Kiya)
|
- حیاط: کِلاگا (Kelaga)
- باغ: رَز (Raz)
- بیرون: بَر (Bar)
- بالا: جُر (Jor)
- کفش: چُستُه (Chosto)
- قاشق: کَنچه (Kanche)
- گربه: مَرچین (Marchin)
- سگ: اَسبه (seba)
- مرغ: کرگ (Karg)
- تخممرغ: کرخا (Karkha)
|
|
در گویش سگز آبادی[ویرایش]
برخی از واژههای زبان تاتی به گویش روستای سگزآباد (از توابع شهرستان بوئینزهرا استان قزوین)
- خانواده
- خانه: چیَ
- پدر: دَدَ (dada)
- مادر: مایَ (maya)
- پسر: فِر (fer)
- دختر: تی تی (titi)
- خواهر: خاچَ (khcha)
- برادر: برا (bera)
- برادر زن: زن برا
- خواهر زن: زن خاجه
- مادر زن: زن مایَه
- پدر زن: زن پیه
- مادر بزرگ: پیلَه مایَ
- عروس: وِِیه
- داماد: زوما
|
- میوه
- سیب: اَسواَ
- خربزه: چالیچَه
- گلابی: اَنبری
- هندوانه: هَندونهَ
- زردآلو: شِلونیکَ
- انگور: اَنجروَ
|
- زمان
- امروز: آرِو
- دیروز: اَزیرَ
- پری روز: پَریرَ
- فردا: صَبا
- پس فردا: سَرا
- پسین فردا: پَرچینی
- پسون فردا: پس پَرچینی
- ظهر: نمِرو
- غروب: دَمِ شوم
- شب: شوء
|
- جانور
- گربه: مَرچین
- سگ: اَسب
- گوسفند: چاروا
- گاو: گُئوَ
- گرگ: وَرگ
- مرغ: کَرگَ
- خرگوش: خَروش
- گنجشک: گُئوش
- کیوتر: کُوءتر
|
- پوشاک
- شلوار: شالوار
- پیراهن: شوی
- کفش: پوجار
- کمربند: قیش
- آب و هوا
- برف: فرف
- باران: وارون
- تگرگ: تی اَرس
- صفت
- کوچک: قیجل (ghijel)
- بزرگ: پیل (pil)
- خوب: خار (khar)
- بد: پیس (pis)
|
- اشاره
- این: جِِِِم (jem)
- کجا: چوآ (choa)
- اینجا: اِندیا (endia)
- جهات
- بالا (زبر): جوئر
- پائین (زیر): جیرا
- جلو: پَرون
- عقب: پَسا
- وسط: مونینجا
|
- ضمایر
- من: اَ (a)
- تو: تَ (ta)
- او :آ (a)
- ما: اَما (ama)
- شما: اماهاین، شما (emahayn,shema)
- آنها: آهاین (ahayn)
|
|
در گویش شالی[ویرایش]
برخی از واژههای زبان تاتی به لهجهٔ شهرشال (استان قزوین)
- خانواده
- پیَه = پدر
- مایَ = مادر
- برا = برادر
- خاکه = خواهر
- تتی = دختر
- پورَ = پسر
|
- میوه
- رَز = باغ انگور
- چالج = شالی
|
- جانور
- جیلی = جوجه
- مرچینه = گربه
- پاجار = کفشدسِ
|
|
- نمونه جمله
- بی = بیا
- بشه = برو
- کاگو بیش = کجا بودی؟
- بی کیه؟ بفرمایید منزل.
- چنه = چرا، برای چه؟
|
|
نمونه فعلهای تاتی[ویرایش]
رساندنarasendon
رسیدن arasesan
افتادن ikatan
انداختن ijayntan
نشستن neshtan
خرد کردن - ریز کردن benjaton
بریدن berian
ریسیدن reshtan
دیدن vintan
رفتن shian
اجازه دادن - امکان دادن ashtan
آمدن omian
آوردن aydan
|
شیر خوردن از مادر (حیوانات) shet akhardan
شیر دادن به بچه حیوانات bochobAndon
نگه داشتنن - متوقف کردن nia dashtan
خواباندن bokhosondan
خوابیدن khotan
مردن mardan
دوشیدن doshesan
دوختن dotan
گفتن vaatan
زیر دندان خرد کردن bookooroojoston
کشتن - ذبح کردن bookooshton
ساییده شدن boosoonoston
شکستن beshkeston
شکاندن shekastan
|
ریختن - به زمین ریختن ikardan
با دست فشردن boshghAloston
شستن shoordan
قطع کردن bosAndon
قطع شدن - جدا شدن bososton
ساییدن - آسیاب کردن bossovoston
جا انداختن - در جای خود قرار دادن der antay
واژگون کردن agardenesan
خاموش کردن ikoshtan
پاشیدن opAtan
گرفتن igatan
نهادن (بر جایی نهادن) nayan
گذاشتن به زمین همراه با رها کردن hArengaton
گم شدن (غیرقابل پیدا شدن)avir abian
|
پرتاب کردن ijayntan
عقب افتادن peykaton
جلو افتادن pish ikatan
در جلوی خود نگهداشتن pishgatan
رها کردن sarAdAyan
از بین بردن - برانداختن varengatan
برگرداندن - بازگرداندن vegardAndon
برگشتن vegardoston
لیسیدن velishton
برداشتن vigiton
برگشتن agar desan
باد دادن خرمن - افشاندن خرمن voshAndon
با دست زیر و رو کردن voshkaloston
دریدن - پاره کردن
|